-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 تیرماه سال 1387 21:57
تو را بانو نامیدهام بسیارند از تو بلندتر، بلندتر بسیارند از تو زلالتر، زلالتر بسیارند از تو زیباتر، زیباتر اما بانو تویی از خیابان که میگذری نگاه کسی را به دنبال نمیکشانی کسی تاج بلورینات را نمیبیند کسی بر فرش سرخ زرین زیرپایت نگاهی نمیافکند و زمانی که پدیدار میشوی تمامی رودخانهها به نغمه درمیآیند در تن من...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1387 15:09
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر ببرند هم برآن سریم
-
سربازیم تموم شد
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 15:35
سربازیم چند روزیه تموم شده.کارتمم دو سه روزیه گرفتم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 دیماه سال 1386 20:29
خسرالدنیا و الاخره شدم.نه درس درست و حسابی خوندیم که بگیم کسی هستیم یا پاشیم بریم اونور دنیا نه کار درست و حسابی کردیم که یه پول و پله ای دستمونو بگیره. نشستیم داریم درس می خونیم بل دکترا قبول بشیم.حتی شده آزاد....کی من که پارسال هی می گفتم عمری اونجا برم!!!یکی نیست بگه همون موقع دو سال پیش با علی امتحان می دادی. ۳...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 شهریورماه سال 1386 19:43
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن ******************** حرف آدم تموم میشه؟ - اینو پرسید وروشکا - راستش از وقتی دن آرامو خوندم دست و دلم به کتاب نمی ره....انگار دیگه هیچ رمانی وجود نداره یا اینکه همه چیز تو همون رمان تموم شد.ادبیات عامه و فارسی رو میگم. شایدم یه چیز مهمتر باعث شده اصلا کتاب...
-
تولد دوباره
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1386 12:06
از آمدنم نبود گردون را سود و رفتن من جاه و جلالش نفزود از هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
-
گزارش یومیه
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 10:09
از شرکت اومدم بیرون.یعنی انداختنم بیرون.یعنی ننداختنم گفتن کارمندی نمی خوایم بیا پروژه ای وردار.ما هم فعلا پیشنهاد دادیم تا بعد. برادر گرامی اومد اینجا.یک کنکور الکی آزاد داد. ولی بعدش رفتیم به کنسرت همشهری عزیز: تار(و آواز در همایون) و کمانچه در افشاری و سه تار. دستگاهاش غلط بود گردن دادش که بهم گفت. مخلص برو بچ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 تیرماه سال 1386 21:35
شاملو و طنز و زبان فارسی ( اینجا ) با تشکر از امیرحسین
-
شعر شناسی به روایت مهدی
دوشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1386 10:29
تصمیم گرفتم هرچند یکبار شعری را تحلیل کنم.نه تحلیل معنایی که تحلیل فنی.یعنی تحلیل آرایه های ادبی آن.هرچند که گاهی برای بدست آوردن دید درست از توانایی شاعر نیاز به تحلیل معنایی نیز است.گاهی نیز از نظر ادبی آرایه ای بدست نمی آید ولی رابطۀ علٌی معلولی در بیت محصولی شگرف را حاصل می کند.پس اگر بیتی با معنی عالی را من به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1386 20:00
خوب نمی خواستم چیزی بنویسم ولی روی مهم نیست و نمیشه زمین گذاشت .هرچند زیاد نوشتم جالب نیست: ارغوان شاخه هم خون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز آفتابی است هوا یا گرفته است هنوز من در این گوشه که از دنیا بیرون است آسمانی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه می بینم دیوار است آه این سخت سیاه آنچنان نزدیک است که چو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 09:26
از جالبی های اینجایی که من هستم اینه که اول آدم ها رو استخدام(یا دعوت به همکاری یا جذب نیرو) می کنند بعد تازه می شینن براشون کار تعریف می کنند و از اونجایی که بودجه برای اون کارای تعریف شده وجود نداره پس کاری هم انجام نمیشه.جالبه همه هم فکر می کنند سرشون شلوغه. ۸۰ درصد آدمهای اینجا کارمندند یعنی یه سری آدم جمع شده اند...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 09:10
-والنتاین است. وروشکا گفت با من اینچنین امروز. و من شادان و خندان با خودم گفتم چه نیکو روز میمونی است این امروز. ولیکن من نمی دانم که آیا هست در دستان مردی مست که خسته از سر کارش به سوی میکده رفته نشسته گوشه ای با خود زده بس می و یا در سینه آن دختر روسپی که وامانده ز تصویر هزاران مرد در یک روز یکی شعله .چراغی.شمعکی ....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 دیماه سال 1385 14:37
کسی از محمد جعفرخانی خبر داره.اصلا آماری ازش کسی نداره. از ژاله مهبودی چی ؟میگن عروسی کرده!! به من که یه چیزای دیگه گفته بود.علی اسماعیلی هم که علوم و تحقیقات دکترای پرتوپزشکی قبول شده داره بورس میگیره. عجب دوره ای بود!! هرکه آمد بار خود را بست و رفت ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب زان چه حاصل جز دروغ و جز دروغ زین چه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 13:48
من از اینکه با میکرو های AVR و PIC کار نکرده ام شرمنده ام. من از اینکه با میکرو های ۱۶و۳۲ بیتی و سری TMS430 کار نکرده ام شرمنده ام. من از اینکه DSP بلد نیستم شرمنده ام. من از اینکه با IC های SHARC DSP کار نکرده ام شرمنده ام. من از اینکه Device Driver بلد نیستم بنویسم شرمنده ام. من از اینکه Linux (مثلاً Red Hat Linux...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 آبانماه سال 1385 10:15
خونه گرفتیم .داریم وسایل را جمع و جور می کنیم.تازه می فهمم که آدم ها رو با ۵۶ روز نمی شه شناخت.زیاد از همخونه ای هام که با هم آموزشی بودیم راضی نیستم. کاش علی منو دو در نمی کرد یا امیر زودتر می گفت میاد با من خونه بگیره.به هر حال یه سالی باید تحمل کنیم. به اون جمله که می گن :آن چه پیر در خشت خام بیند ..اعتقاد پیدا...
-
ترخیص شدم
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1385 15:40
Je t'aime de tout mon coears تکرار شعر وکلاه آواز وشورۀ عرق موج و قدم ماهتاب تنهایی،زمان را درکش هنگامه گام شب است! وخواب پتو از گذرگاه نفس همقطار بر می خیزد... تن به خیال خاطرۀ وروشکا می سپارم و با هم راه می رویم در خیابانهای تمیز،خیابانهای برف،خیابانهای اختیار -خبردارِ تحکم بی نظمی بر رختخواب بی آرامش- آه،روزهای...
-
تاریخ
یکشنبه 29 مردادماه سال 1385 22:54
تلویزیون های اونور آبی وقاحت روبه حد اعلی رساندند. تیتر زده اند:پهلوان شعبان جعفری درگذشت. نمی دانم شاید اشکال از ماست که آنقدر خورشید روز رو انکار کردیم که به خودشان جرات داده اند که شب را روز تعبیر کنند. شاید اینقدر که دکتر مصدق را انکار کردند و آن روحانی وابسته به انگلیس و دربار را به خوردما دادند و مصدق را کافر...
-
گزارش برای خودم
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 12:51
االان تقریبا ۳ هفته ای است که کار مستقیم تو شرکت روکنار گذاشتم و رحل اقامت از تهران بربستم. سه سال پیش موقع انتخاب رشته فوق گفتیم بزنیم این رشته ی هسته ای رو برای اینکه تهران بمونیم(اگه شهرستان می زدم به احتمال زیاد برق قبول بودم).حالا چی. شایدم خوب شد. غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل شاید که چو وا بینی خیر تو در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1385 21:29
وروشکا گام بر می دارد در میان برف باز آمده از سفری دراز و در بر دارد تمامی آنچه من خواسته ام -خاطره اش را- وروشکا گام بر می دارد در میان برف دو گلوله ی سرخ بر صورتش و هاله ای که بر کلماتش جاریست خواب را از چشمانم می رباید وروشکا گام بر می دارد در میان برف و اندوه آسمان بر پشت زمین در زیر گام های او ذوب می شود. ۹/۱۱/۸۴
-
برای اینکه بدانم
شنبه 20 خردادماه سال 1385 09:18
اینو ایجا نوشتم چون خیلی نظر مهمی تو پست قبلی بود. کاش خودت نظر داده باشی و اینقده صریح بیای تو صورتم بگی :تو فقط برای خودت منو دوست داری. یا بیای بگی: مردک دست از سرم بردار. من همیشه از صریح بودن اونم در مورد حرف دل خوشم می آد. حالا واقعا یک طرفه اس.منم فکر کنم راست میگی. ولی من تا اون روز هنوزم دوست دارم. چون هنوز...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 خردادماه سال 1385 16:57
عجیبه من تازه فهمیدم این مدت این همه نظر تایید نشده دارم... لعنت به این جا... چه حرفای مهمی رو از دست دادم..... راستی منظور مهم نیست چی بود.. به هر حال به قول عکاس باشی تو فیلم ناصرالدین شاه اکتور سینما: آه آتیه آتیه چقدر دلم برایت تنگ شده است. .......نمی دونم راست گفتی که فکر نمی کردی بهت زنگ بزنم یا بلف بود؟ باید...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1385 15:36
دارم سرباز میشم.. خیلی خوشحالم کردی که هنوز یاد من هستی از اونجا بهم زنگ می زنی... اینم استاد تار ایران(مرسی عباس):
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1384 13:26
دیروز دفاع کردم. ؛نباید این فیلمو انتخاب می کردی ولی ممنون؛ شب های روشن رو می گفت. دیگه فکر نکنم ببینمش. :برای ثبت در تاریخ نوشتم؛
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 00:34
جز اینقدر نتوان گفت در کمال تو عیب که مهربانی از آن طبع و خو نمی آید 1-دن آرام رو تموم کردم. 2-کلیله و دمنه خریدم. 3-دو هفته بعد احتمالا دفاع می کنم. 4-بعدشم می رم سربازی... 5- دارم به این نتیجه می رسم که یه جورای ساخته شدم که ابزار بشم .ابزاری که خودش درد میکشه اما... 6-دیالوگ های فیلم سکس و فلسفه مخملباف رو خوندید...
-
حیف
یکشنبه 29 آبانماه سال 1384 01:53
اینکه کنسرت استاد شجریان برگزار می شه و من نمی رم خیلی ناراحتم.فکر کنم بلیط بی بلیط. از پروژم ۷۰ درصد چرندیات اولیشو نوشتم فصل آخر که اصل کارم هست مونده. اوضاعم بهتر از پست قبلیه.فقط جدیدا اخلاق بدی پیدا کردم که باعث شده از خودم بدم بیاد.هر وقت میام خونه اینجوری میشم. حوصله فیلم دیدنم فعلا ندارم. اینجا هم اومده خوب تر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 آبانماه سال 1384 11:31
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم خدایا...این دیگه چه بازیه داری در می آری یقه منو می خواستی بگیری چرا به یکی دیگه گیر دادی.از اون خوبتر گیر نیاوردی !! اون که.. اون که این وسط گناهی نداره فقط چون می خواستی منو بازی جدید بدی باید اونو هم تو این بازی دچار دردسر بدتر از مال من بکنی؟؟ چرا.زندگی اینقدر نامرده!! سرم پره شعره:...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 آبانماه سال 1384 13:53
فردا.... آه فردا چی میشه؟؟؟؟ من اختیار خود را تسلیم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آبانماه سال 1384 14:03
حضورت آرامش است **** دارم پروژه ام رو انجام میدم گفتم عنوانش چیه: بررسی وطراحی پرتوهای سینکروترون برای تصویربداری پزشکی همین. ****** کاش زودتر بیای....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 09:43
حق با تو بود.واقعیت با خیال فرق داره. دارم خیالات زندگیم رو دور میریزم تا جا واسه تنها واقعیت زندگیم باز بشه.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مردادماه سال 1384 10:07
دیشب بعد یک هفته تولد گرفتم.اما به نظر من تولد آدم روزیه که همه دوستای خوبش به خاطر اون جمع بشن بیان سینما و بعد با من بیان بیرون. رفقای خوب!(عطا؛عباس ؛فرناز ؛امیر ؛سپهر؛طناز؛عاطفه و نازلی(دوست جدیدمون؟؟؟)) از این که دیشب با من بودین ممنون!!!. دیشب که اومد اتاق توی همه هدیه های خوبم دنبال یه تیکه نوشته از دوستام...