گزارش یومیه

از شرکت اومدم بیرون.یعنی انداختنم بیرون.یعنی ننداختنم گفتن کارمندی نمی خوایم بیا پروژه ای وردار.ما هم فعلا پیشنهاد دادیم تا بعد.

برادر گرامی اومد اینجا.یک کنکور الکی آزاد داد. ولی بعدش رفتیم به کنسرت همشهری عزیز:

تار(و  آواز در همایون) و کمانچه در افشاری و سه تار.

دستگاهاش غلط بود گردن دادش که بهم گفت.

مخلص برو بچ گرگان!!!!

 

اینم همین جوری:

خیال زلف تو گفتا که جان وسیله نساز

کزین شکار فراوان به دام ما افتد

شاملو و طنز و زبان فارسی (اینجا)

با تشکر از امیرحسین