یکی اون بالا هست....

 

به همه مقدسات که یکی اون بالا هست. به جون خودم که یه نامردی اون بالا نشسته . به تموم چیزایی که دوست دارم قسم که یکی این دور وبرا این ور اونور نشسته هی چوب تو کارام میدوونه.هی ضد حال میزنه. هی یه کاری میکنه که بگه منم هستم. بابا هستی .آره هستی .

تویی که کنکور میدم حالمو میگیری. فوق میدم ضد حال میزنی. کار پیدا میکنم , م..ر..نی توش.   .....میشم , میگی ...خوردی .کار میکنم , میزنی پرینتر 700 هزار تومنی میسوزونی!!!

بکن اشکال نداره هرچی زور داری بزن اما ... اما یه  جایی یه موقعی یه وقتی میام سراغت. میام سراغ خود خودت. همچی حالتو میگیرم . میام هرچی بلا سرم آوردی رو همچین  دق و دلیشو سرت خالی میکنم که از هرچی جبر واختیار , هرچی آدم خوشبخت و بدبخت , هرچی عدالت وبی عدالتی , هرچی هر چی هرچی.....دوروبر خودت جمع کردی وباهاشون یه قل دوقل بازی می کنی پشیمون بشی .

یه روز میام سراغت .یه روز میام همون بلا رو که سرم آوردی سرت میارم.

 

یه روز میام پیشت گریه میکنم.یه روز میام پیشت زار میزنم....زار....زار

 

حالا هرچی میخوای حالمو بگیر.

 

وقتی مادیات مهم می شود :))

 در زندگی آدم گاهی پیش میاد که چیزای مهمی جولوش قرار می گیره...
خوب سریع فکرتون سراغ دختر نره ..فعلا بی خیالشم...
این چیز مهم که از نون شبم مهمتره واصلا خود نون شبه....خوب نون شبه دیگه...
بله من هم به جرگه کارمندان که نه! کارگران و زحمتکشان این مرز و بوم پر گهر پیوستم و چنین شد که فرصت سر خاروندن ندارم و الانم که می نویسم دودر کردمشون..
نمیگم چقدر میگرم ..نمی گم چی کار میکنم...کار بدی نیست به خدا البته سخت و علاف کننده..بدون هیچ گونه تحولی.به قولی کارت عوض کردن برای کامپیوتر ویا یه نوعی سیم کشی..به هرحال فعلا یه پولی داره میاد تو جیبم
کتاب ۱۹۸۴ رو هم هنوز از دفعه قبل نخوندم....
دارم VC یاد میگیرم...

آهان کفشم هنوز نخریدم برم کوه...آخر این هفته میخرم...هفته بعد یا همین هفته میرم کوه..

میهمان مامان رو هم گذاشتن سینما...به علت هماهنگی بیش از حد دوستان نتونستم بریم ببینیمش..