خونه گرفتیم .داریم وسایل را جمع و جور می کنیم.تازه می فهمم که آدم ها رو با ۵۶ روز نمی شه شناخت.زیاد از همخونه ای هام که با هم آموزشی بودیم راضی نیستم. کاش علی منو دو در نمی کرد یا امیر زودتر می گفت میاد با من خونه بگیره.به هر حال یه سالی باید تحمل کنیم.

به اون جمله که می گن :آن چه پیر در خشت خام بیند ..اعتقاد پیدا کردم.مادرم گفت بیا همین دانشگاه گرگان برو امریه بگیر.اونم چی گروه فیزیک برم تدریس با هزار تا امکان جذب و بورس و... ما هم احمق بازی در آوردیم الا و بلا تهران باید برم.(مرتیکه بی شعور).الانم تو سازمان بیکارم همش تو کتابخونه می چرخم تا یه اتاق بهم بدن.

فعلا همین بعلاوه نبود پول.کار که نکردیم حسابم خالیه بد جور گیریم !!

(نگارش جدید:فعلا همین بعلاوه نبود پول.کار که نکردم حسابم خالیه بد جور گیرم !!)

 

نظرات 6 + ارسال نظر
بهناز دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:38 ب.ظ http://behnazi.persianblog.com

گاهی وقت ها آدم ها رو بعد از یک عمر زندگی هم نمی شه شناخت..!

امیر نباتیکا سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:57 ق.ظ http://nabatica.persianblog.com/

داداش نگو که منم دلم خونه! با یکی خونه گرفتم واسه یه سال... حالا هی میگم این یه سال کی تموم میشه!

مهم نیست... چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:00 ب.ظ

اهمن.
سلام.
خوب، اول از همه خونه ی نو مبارک. گاهی باید قدر همین یکسالها رو دونست تا چشمی پیدا کرد که خشت خام ببینه. هر چند، لازمه ش پیر شدنه !
بعدش یه چیز دیگه: شما همه ای با هم کار میکنین، پولش میره تو جیب تو یکی ؟!!! (بند آخر نوشته تو یه بار دیگه بخون اگه نفهمیدی چی گفتم )

مهم نیست... یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:33 ب.ظ

۰- سلام
۱- (کرسر موس روی ضربدر جعبه ی تبلیغات) ا..هنوز «خونه گرفتیم» ه که !
۲-(کرسر روی سفیدی پایین پست اخیر) ا..نظر منو تایید کرده
۳-(کرسر همونجا که بود) ا..دفه ی پیش که شکلک نداشت نوشته ش... چه جالب همه رو مفرد کرده.
۴-(کرسر روی نوشته ی آبی نظرات ۳) ا.. محفوظ و فرناز چرا نمیان چیزی بنویسن اینجا؟! همیشه بودن که...
۵-(کرسر روی اسم خودم) ا.. نظر من چه طولانیه ! خوبه حراف خوبی نیستم !
۶-(کرسر روی نوشته های صفحه وبلاگ) من اگه جاش بودم همه رو جمع می بستم.
۷-(نه کرسری وجود داره، نه کامپیوتری... دارم فکر میکنم) شاید برای اینکه مسئولیت خالی بودن حسابمو بذارم به عهده ی همه ی اونایی که تو وجودم ن، نه فقط خودم. و برای اینکه تاکید کنم تقصیر من یکی نیست، البته اگه پای مقصر در میون باشه. و برای اینکه یادم باشه، زندگی من پر از منه. هر کدوم با یه وظیفه ... گاهی ما دست به دست هم میدیم و یه خرابکاری بزرگ به بار میاریم، گاهی موفقیت های بزرگ رو با هم کسب میکنیم، و گاهی بعضیامون جلوی بعضیهای دیگه رو میگیرن واسه رسیدن یا نرسیدنی...

۷-زیاد به خالی بودن حسابت فکر نکن چون من زیاد فکر کردم پر نشد !!!تازشم فعلا که مشکل پول نداری مثل من :-)
۶-من یکنفر پس جمع نبستم تازه آدم باید به نظرات دوستان اهمیت بده همرو مفرد کنه!!!
۵-این دیگه کم لطفیه به خودت( با ایهام ;-) ).اما به شوخی مرسی که لطف می کنی میای اینجا برام مینویسی.واقعا شاد می شم.
۴- ما رو قابل نمی دونن
۳-مردم این شکلکو گذاشتنم این جوری بهتره از شکلک D-:
۲-همیشه این کارو می کنم...نه نه یه بار اینکارو نکردم و هنوز تو inbox نظرات محفوظه.
۱-خوب چند نفری خونه گرفتیم
۰-خوب باشی.بازم ممنون

فرناز یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:59 ب.ظ

حالا یه ذره دیگه هم صبر کن و زودی قضاوت نکن... شاید بعد یه سال از قضاوتت ناراحت شدی...

اگه ۱۰روز با یه آدم هم حونه باشی و سر یه سفره غذا بخوری بهتر از ۱۰سال رفاقت می شناسیشون.ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش خو ب همینه دیگه !!!

[ بدون نام ] یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:16 ق.ظ

سلام ، فرناز خانم که اعلام وجود کردن ، بنده هم باید عرض کنم که محفوظ هم باید خیلی نابینا باشه که از کنار لینکت به آسونی بگذره !
نه مهدی جان هنوز اونقدی نابینا نکرده ما رو این زندگی .
ممنونم که من رو قابل می دونی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد