مامان مانی
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 ساعت 01:45 ب.ظ
از تصمیم جدیدت واقعا خوشحالم
مهم نیست...
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 ساعت 04:37 ب.ظ
مهدی مهدی: یه وبلاگ پیدا کردم٫ اسمش عین اسم خودته ! البته تنها وجه تشابهتون اسمه: دلشدگان! راستی: وقتی خیالت رو بریزی دور٫ چیزی ازت نمیمونه که بخوای جا داشته باشی واسه واقعیت ...
محدوس
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 ساعت 05:36 ب.ظ
« حرفهایی هست برای گفتن که اگر مخاطب خویش را یافتند .... » مهدی جان سلام اونم بعد این همه دربدری ، آره حرف دیگه ای نیست فقط واسه این سلامای قایمکی دلم تنگ شده بود : « فکر یک ستاره ساختن با دولک ..» جالبه که هنوز مخاطبهای خاص و دوست داشتنیت رو حفظ کردی ، به امید خوندن نوشته های قشنگت . محدوس
...مهم نیست
شنبه 19 شهریورماه سال 1384 ساعت 10:00 ق.ظ
با اجازه ی صاب خونه: اینجا دوباره شد سیم یه ارتباط گسسته ... یه فضای خیلی خیلی مبهم و نسبتا تاریک... اینجا دوباره میشه نشست به تماشای پر پر ... ینی واقعا واقعیت هم پرپر داره یا اون فقط خیاله ؟؟؟....
آیا اصلا تنها واقعیتی موجود است؟ تنها واقعیتی که بشه قبولش کردو جای همه چیز رو به اون یکی!به تنهایی داد؟ نه !این زندگی تلفیقی از سفید و سیاهی هاست!
به نظر من هم دنیا خاکستری است و حقیقت مطلق دست نیافتنی(نه واقعیت مطلق) . اما من به همه خاکستریها خیال می گم و اون یک سفیدی مطلق زندگی رو(نه به معنای خوبی سفید) واقعیت زندگیم اسم گذاشتم. آدم اگه چشماشو واز کنه اون واقعیت زندگی رو پیدا میکنه. برای من که فقط یک واقعیت بود شاید یقیه واقعیت های دیگه داشته باشند اما مطمئنا همه از یک حقیقت سرچشمه می گیرد.بنابراین در مورد من که یک واقعیت دیدم همون حقیقت است.(خودمم یک کم گیج زدم :) ) واقعیت اون چیزی است که اتفاق افتاده یا می افته. حقیقت برداشت ما از اونه که هیچگاه مطلق نیست.
از تصمیم جدیدت واقعا خوشحالم
مهدی مهدی: یه وبلاگ پیدا کردم٫ اسمش عین اسم خودته ! البته تنها وجه تشابهتون اسمه: دلشدگان! راستی: وقتی خیالت رو بریزی دور٫ چیزی ازت نمیمونه که بخوای جا داشته باشی واسه واقعیت ...
« حرفهایی هست برای گفتن که اگر مخاطب خویش را یافتند .... »
مهدی جان سلام اونم بعد این همه دربدری ، آره حرف دیگه ای نیست فقط واسه این سلامای قایمکی دلم تنگ شده بود :
« فکر یک ستاره ساختن با دولک ..»
جالبه که هنوز مخاطبهای خاص و دوست داشتنیت رو حفظ کردی ، به امید خوندن نوشته های قشنگت . محدوس
با اجازه ی صاب خونه:
اینجا دوباره شد سیم یه ارتباط گسسته ...
یه فضای خیلی خیلی مبهم و نسبتا تاریک...
اینجا دوباره میشه نشست به تماشای پر پر ...
ینی واقعا واقعیت هم پرپر داره یا اون فقط خیاله ؟؟؟....
آیا اصلا تنها واقعیتی موجود است؟ تنها واقعیتی که بشه قبولش کردو جای همه چیز رو به اون یکی!به تنهایی داد؟ نه !این زندگی تلفیقی از سفید و سیاهی هاست!
به نظر من هم دنیا خاکستری است و حقیقت مطلق دست نیافتنی(نه واقعیت مطلق) .
اما من به همه خاکستریها خیال می گم و اون یک سفیدی مطلق زندگی رو(نه به معنای خوبی سفید) واقعیت زندگیم اسم گذاشتم. آدم اگه چشماشو واز کنه اون واقعیت زندگی رو پیدا میکنه.
برای من که فقط یک واقعیت بود شاید یقیه واقعیت های دیگه داشته باشند اما مطمئنا همه از یک حقیقت سرچشمه می گیرد.بنابراین در مورد من که یک واقعیت دیدم همون حقیقت است.(خودمم یک کم گیج زدم :) )
واقعیت اون چیزی است که اتفاق افتاده یا می افته.
حقیقت برداشت ما از اونه که هیچگاه مطلق نیست.
سال نوی تحصیلی مبارک !!!
ینی این خونه قرار نیست آپ دیت بشه ؟ به نظرم داره اتفاقای خوبی میفته ... خوشحالم که اون غم موزدون از چهره تون زدوده شد...