به نظرم آدما با توجه به ارزشی که برای اطرافیانشون قائل هستند براشون وقت می ذارن.چرا ما باید وقتی که نمی خوایم همدیگه رو تحمل کنیم به زور جلوی هم لبخند بزنیم و از حال و احوال هم بپرسیم.در حالیکه توی تمام این مدت داریم فکر می کنیم کی از شر هم خلاص میشیم وهی به ساعتمون نگاه میکنیم. بعد چند قدم اونطرفتر مدتها منتظر یکی دیگر بشینیم. خوب از اول با هم روبرو نشیم.سرمون رو بندازیم پایین و از کنار هم بگذریم بدون اینکه دلخوری ایجاد بشه.       لعنت به ما. لعنت به این زندگی سگی

اندک اندک رنج می کشیم
 از بودن خود از بودن او
و دندانهای سپید خود را 
در اندیشه های عریان فرو میبریم.
لعنت می فرستیم بر لحظه ای که همدیگر را شناختیم
و بر لذت زمانی بر هم می خندیم
               که از هم خلاص می شویم

 بر یزید زمان هم لعنت!!!

 

بالاخره سرم خلوت شد(بی کار شدم نه کچل) تا بتونم یک چیزی بنویسم.اول بگم الان توی خونه نشستم و اول دارم تایپ می کنم بعد به اینترنت وصل میشم تا send کنم. تازه قدر اینترنت مجانی دانشگاه رو میفهمم.از صبح تا غروب  عجب حالی میده!! تازه پهنای باندشم از 4Meg کردنش 6Meg . حالشو ببر.

حقیقتش اتفاق مهمی که برام افتاد تعیین موضوع پروژم بود هرچند که هنوز استاده بهم امضا نداده.

موضوع پروژم: بهبود پاسخ دتکتورهای room temperature با استفاده از شبکه عصبی .

 

حال می کنید عجب موضوع کت کلفتیه.البته بنده هنوز از شبکه عصبی هیچ اطلاعی ندارم. تازه دارم یه چیزایی میخونم.

در واقع تنها دلخوشیم اینه وگرنه دارم یه جورایی آتیش می گیرم.

موضوع از این قراره که ژاله(همکلاسیمون) رفته با یه استاد که تو استرالیاست پروژه ور داشته. طرف از همه نظر support (با عرض معذرت از آیدین)-حمایت- می کندش.بعدش رفته سراغ این استاد من چون باید یه نفر از داخل دانشکده بردارن-زودتر از من رفته سراغش- بعدشم علی رفتش. به اونا گفته یه شاگردش اسفند یکی هم خرداد فارغ می شه. به هر حال فعلاً طرف ظرفیتش پره. حالا من که بعد اونا رفتم (با این احساس که دور خوردم!)نمی دونم استاد دار میشم یا نه!  البته مبارکه ژاله خانم باشه.

به قول بازرس توی پلنگ صورتی:

 من خوشحالم. من خوشحالم. من خوشحالم. من خوشحالم. من خوشحالم. من خوشحالم. من خوشحالم. من خوشحالم.

همین. حالا شما یه راهی بلد نیستین یک حال اساسی از این دختره بگیرم.

 

تذکر: ممد ...بنده شامل اون رفتارهای نسل جدید نمیشم که –برای دیدن اون رفتار ها برید به اینجا

 

حقیقتش می خواستم یک مطلب در مورد عاشورا بنویسم اما دیدم ازمطلب دکتر شریعتی بهتر نمی شه. پس اگه مطلب حسین وارث آدم رو نخوندید حتماً بخونید. هر چند که شاید یک خورده مطلبش مال دوران خودش باشه نه الان!!

 

شب عاشورا(غروب تاسوعا) مثل هر سال خونه مادربزرگم بودیم .نذر دارن شام میدیم. توی گرگان رسم که مردم غروب تاسوعا میرن خونه سیّدها .ما و مادربزرگم هم سیّدیم و از طرف مادربزرگم یک منبر داریم که نمی دونم مال کی هست ولی احتمالا خیلی قدیمیه .مردم میان شمع روشن می کنن وما شام قورمه سبزی( به قول گرگانی ها سبزی قورمه) می دیم. بهترین قورمه سبزی که هر سال می خورم اونجاست.

 

به قول یکی از دوستان توی گرگان یا شایدم همه جا عاشورا وتاسوعا یک جشن ملی بیشتر است تا عزا. ملت لباسای نو میپوشن و دخترا هم آرایش می کنن. انگار دارن می رن مهمونی .

راستی این موضوع انفجار در عراق هم خیلی جالبه کی می دونه اونجا چه خبره و کار چه کسانی است؟

 

و اینک مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن:

خوب به خیر و خوشی کارگاه ما تموم شد ...یک کارگاه در مورد دستگاههای پرتوپزشکی بود ...فکر کنم بعد دوسال همینهایی که در عرض یک هفته گفتن رو دوباره بگن...اصلاً این مدت وقت نداشتم چیزی بنویسم اما به وبلاگ بچه ها سر می زدم....

موضوع مهمی که می خوام امروز بنویسم در مورد عراق وآیت‌ا...سیستانی است.-به قول جمهوری اسلامی علی سیستانی!!!!-
در واقع می خوام در مورد انتخابات سراسری در عراق صحبت کنم.همین‌طور که می دانید یا نمی دانید -منم از یک مصاحبه با ایشون فهمیدم در اینجا- این آقا اعتقادی به برگزاری نماز جمعه در زمان غیبت امام ندارد. در واقع مهمترین نکته که من تمام تحلیلهامو رو اون گذاشتم همینه..اگه غلطه بگین به من که کل صحبتهام اشتباه در می‌اد.

در واقع عدم اعتقاد به برگزاری نمازجمعه خود به معنی عدم اشتیاق به تشکیل حکومتی اسلامی است.منظور من از حکومت اسلامی نه حکومتی که احکام اسلامی در آن اجرا می شود که حکومتی است که برای خود این حق را قائل می باشد که از طرف خدا حکومتی تشکیل دهد.بنابراین این آیتا.. از نظر شرعی خود را محق به تشکیل حکومت نمی‌داند.
البته اگر پس فردا رئیس جمهوری یا رئیس مجلسی چیزی شد نگید که من گفتم حکومت تشکیل نمیده .بلکه من گفتم از طرف خدا تشکیل نمیده.در واقع او هم مانند همه افراد عراقی حق دارد در یک انتخابات آزاد کاندید شود وحتی انتخاب گردد.همچنان که یکفرد غیر روحانی میتواند.

البته از آنجایی که ما ایرانیها همیشه در کار افراط وتفریطیم هیچ کداممان به یک آخوند(روحانی یا آیت ا..یا هرکسی که عمامه بر سر دارد) اعتماد نداریم وحتی معتقدیم اینها را انگلیس سر کار آورده(از اون حرفهای قدیمی که سیاستمداران خیلی قدیمی وبه تبع انها مردم عامی زیاد میگند)

به هر حال من با حرف آقای سیستانی موافق هستم هر چند برگزاری انتخابات زودهنگام را به نفع مردم عراق نمی دانم(من چی کاره بیدم!!!).چون همانطور که آمریکاییها می گویند هنوز هیچ آمار رسمی در مورد تعداد نفوس در عراق وجود ندارد و حتی برخی شناسنامه هم ندارند.

فی الحال در ایران یک انتخابات برگزار شد که هیچ نظری در مورد آن ندارم زیرا در آن شرکت نکردم و در ضمن هیچ شفافیتی در آن ندیدم!!!
 
راستی !!چند وقت طبع شعرم گل کرده اما فعلاً حال ندارم بنویسم مگر آنکه درخواست مکرر دوستان باعث بشه