وقتی مادیات مهم می شود :))

 در زندگی آدم گاهی پیش میاد که چیزای مهمی جولوش قرار می گیره...
خوب سریع فکرتون سراغ دختر نره ..فعلا بی خیالشم...
این چیز مهم که از نون شبم مهمتره واصلا خود نون شبه....خوب نون شبه دیگه...
بله من هم به جرگه کارمندان که نه! کارگران و زحمتکشان این مرز و بوم پر گهر پیوستم و چنین شد که فرصت سر خاروندن ندارم و الانم که می نویسم دودر کردمشون..
نمیگم چقدر میگرم ..نمی گم چی کار میکنم...کار بدی نیست به خدا البته سخت و علاف کننده..بدون هیچ گونه تحولی.به قولی کارت عوض کردن برای کامپیوتر ویا یه نوعی سیم کشی..به هرحال فعلا یه پولی داره میاد تو جیبم
کتاب ۱۹۸۴ رو هم هنوز از دفعه قبل نخوندم....
دارم VC یاد میگیرم...

آهان کفشم هنوز نخریدم برم کوه...آخر این هفته میخرم...هفته بعد یا همین هفته میرم کوه..

میهمان مامان رو هم گذاشتن سینما...به علت هماهنگی بیش از حد دوستان نتونستم بریم ببینیمش..
نظرات 1 + ارسال نظر
همشهری کاوه چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:31 ق.ظ http://citizenkaveh.blogspot.com

بابا ایول کارگر زحکتکش، آقا کارگر زحمتکش ویژوال سی میخواد چیکار؟


ببین اگه اون آبی سرد و یخی را القا کننده حس سردی ونبود عشق واقعی در صحنه بگیریم و رنگهای گرم را نشانه گرمی روابط ، اون صحنه ای که که تو میگی هم با اینکه من الآن خیلی دقیق ترکیب بندی رنگهاش یادم نیست ولی می دونم یک همچین حسی داشت، چون اون دختره فضای زندگیش سرد بود، در عین حال ظاهرا عزادار هم بود (رنگ تیره توی صحنه زیاد بود) بعد اون جمله هم میگفت (دوسست دارم) اون صحنه هم مثل خیلی از صحنه های دیگه ترکیبی از چیزهای مختلف بود. در عین حال که اون قسمت فیلم تاکیدی از طرف فیلمنامه نویس بود برای حرفهایی که نیکول کیدمن چند دقیقه قبل از آن داشت برای تام کروز می زد (یعنی دقیقا حس همون صحنه اعتراف نیکول کیدمن باید انتقال داده میشد به ای صحنه)

ولی با این حال هیچ کدوم از این حرفهای منو جدی نگیر، اینا برداشتهای منه و ممکنه غلط باشه، ممکنه تو یه چیز دیگه فکر کنی و حتما درست تر از حرفهای من باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد