تو را بانو نامیده‌ام
بسیارند از تو
بلندتر، بلندتر
بسیارند از تو
زلال‌تر، زلال‌تر
بسیارند از تو
زیباتر، زیباتر
اما بانو تویی
از خیابان که می‌گذری
نگاه کسی را به دنبال نمی‌کشانی
کسی تاج بلورین‌ات را
نمی‌بیند
کسی بر فرش سرخ زرین زیرپایت
نگاهی نمی‌افکند
و زمانی که پدیدار می‌شوی
تمامی رودخانه‌ها به نغمه درمی‌آیند
در تن من
زنگ‌ها آسمان را می‌لرزانند
و سرودی جهان را پر‌می‌کند
تنها تو و من
تنها تو و من عشق من!
به آن گوش می‌سپاریم

پابلو نرودا )هوا را از من بگیر، خنده‌ات را نه(