خدا میداند آقای...؟

دارم به این فیلم فکر می‌کنم .اسمشو دقیق نمی‌دونم اما یادمه توی مسابقه هفته اون قدیما یه تیکشو نشون می‌داد . یه خانمی نقش راهبه رو داشت و فکر کنم همفری بوگارد(آقای‌الیسون ؟) نجاتش میداد وبا هم اشتباهاْ می‌رفتن توی یک جزیره متروک..من که اسمش دقیقاْ یادم نیست.

خوب همین الان تمام موضوعاتی که می‌خواستم بگم فراموش کردم ...بزا فکر کنم آهان:

امروز صبح بعد از یک ماه که solirate بازی میکردم و باز نمی‌شد بالاخره موفق شدم در دور اول بازش کنم....تا امروز به یک نیت خاص بازی می‌کردم ولی امروز نیتم رو عوض کردم .نمی دونم چه حکمتیه اما خیلی عجیب بود....

بالاخره بخت شبهای روشن باز شد . دیشب با ژاله و محمد و علی یک برنامه ریختیم تا امروز ۶.۵ بریم سینما...فکر کنم سینما خراب بشه!!!

این برنامه واکسیناسون هم خیلی خوبه ..جمعه نیم ساعت کلاسم رو تعطیل کردم با شاگردام رفتم واکسن زدم...اگه کسی اینا رو میخونه پیشنهاد میدم بره....بالاخره یه شخصیت برامون قائل شدن

 دیشبم نتونستم کیف انگلیسی رو ببینم..بچه‌ها داشتن اخبار شبکه ۲ رو میدیدن...راستی صدام هم دستگیر شد من که باورم نمیشه خودش باشه..euronews نوشت که آمریکایی ها ادعا میکنند که صدام رو گرفتن.....
میخوام فیلنامه‌ام رو شروع کنم:
داستان یک زن و مرد تحصیل کرده که از هم طلاق میگرند اما تصمیم می گیرند به دلایلی هنوز با هم و زیر یک سقف زندگی کنن...در این حالت بحث هایی در مورد دیدگاه های این دو در مورد زندگی صورت می‌گیره و در این میان به درک جدیدی از زندگی وجایگاه خودشون در او دست پیدا می‌کنن

چطوره!!! بفروش هست!!

امروز یاد فرهنگ مهرپرور افتادم .یک مجری چاق وخنده‌دار.خدا بیامرزدش همیشه با منوچهر آذری بود

عاشقانه:بر آنچه دلخواه من است حمله نمی‌برم
                        خود را به تمامی بر آن می افکنم 
  (احمد شاملو.ترجمه اشعارمارگارت بیکل)