دفاع و دیگر هیچ
 امروز یکی از دوستام(فی الواقع هم‌اتاقیم) دفاع داشت....راستش دقیقاْ همون موقع من در حال بررسی گلبولهای بدن انسان بودم و از پروتئین های آن صحبت می شد(فیزیولوژی داشتم)
بنابراین نتونستم برم
امروز صبح حسابی تو پوز استاد فیزیک هسته‌ای زدم .طرف ۲۰سال داشت اشتباه درس میداد..کم‌کم دارم فیزیکدان میشم
راستی جمعه شب کنسرت ناظری بود...بازم رفته تو فازه:ها ها ها ها ....های های
بیچاره از بس فالچ خوند فکر می‌کنه یک سبک اختراع کرده...

دیگه اینکه امروز  بچه هارو اندکی مهمون کردیم وخمس پول کلاس خصوصیمون را دادیم
فردا دیگه قصد دارم برم شبهای روشن....

عاشقانه:۱- ما دلشدگان خسرو شیرین برانیم
              ما در دوجهان غیر تو ای عشق نخواهیم
(درست شعرو نوشتم؟؟؟؟؟؟)

درد دل:از بخت‌یاری ماست شاید
                       که آنچه می‌خواهیم یا بدست نمی‌اید یا از دست می‌گریزد