بوی اسفتین و بوی کافور
سیاه جامگان نزدیک می شوند
موران به بلوا افتاده اند
فساد آغازیده است.
□
کدام روز وروشکا به چهره ام نگریستی؟
- خنکای عطر بهار نارنج و پرتقال در پره های بینی
آه وروشکا !
تو از کدام سوی آمده بودی ؟
□
وکِرمان لولی وَش سعی میان پا و سر را هَروله می کنند.
□
کلامت آیات نا گفته خلوت بود
و شعرت زمزمه زندگی.
وصال با تو شروع می شد
و آزادی با تو تمام.
□
باد از میانۀ در گذشت
و شیون وار بر بدن خیس رعشه ای گذاشت.
کلاغ سیاه در گوشه ای نشست.
□
تکرار کدام تجربۀ ناموخته بودی؟
تاریخ با وقایع ورق می خورد
و آدمی با تجربه.
اما وروشکا !
کدامین آزموده بودی که آزمودنت خطا بود.
□
ترجیع بند نهایی را
تنها یک بار نوشتم
و دیگر هیچ بار تکرار نخواهم کرد
چرا که
موران به بلوا افتاده اند و
فساد آغازیده است.
یک توضیح: هروله کرمان ربطی به مراسم حج نداره.فقط یه تعبیر بود خوشم اومد.