در زندگی آدم گاهی پیش میاد که چیزای مهمی جولوش قرار می گیره... خوب سریع فکرتون سراغ دختر نره ..فعلا بی خیالشم... این چیز مهم که از نون شبم مهمتره واصلا خود نون شبه....خوب نون شبه دیگه... بله من هم به جرگه کارمندان که نه! کارگران و زحمتکشان این مرز و بوم پر گهر پیوستم و چنین شد که فرصت سر خاروندن ندارم و الانم که می نویسم دودر کردمشون.. نمیگم چقدر میگرم ..نمی گم چی کار میکنم...کار بدی نیست به خدا البته سخت و علاف کننده..بدون هیچ گونه تحولی.به قولی کارت عوض کردن برای کامپیوتر ویا یه نوعی سیم کشی..به هرحال فعلا یه پولی داره میاد تو جیبم کتاب ۱۹۸۴ رو هم هنوز از دفعه قبل نخوندم.... دارم VC یاد میگیرم...
آهان کفشم هنوز نخریدم برم کوه...آخر این هفته میخرم...هفته بعد یا همین هفته میرم کوه..
میهمان مامان رو هم گذاشتن سینما...به علت هماهنگی بیش از حد دوستان نتونستم بریم ببینیمش.. |