از جالبی های اینجایی که من هستم اینه که اول آدم ها رو استخدام(یا دعوت به همکاری یا جذب نیرو) می کنند بعد تازه می شینن براشون کار تعریف می کنند و از اونجایی که بودجه برای اون کارای تعریف شده وجود نداره پس کاری هم انجام نمیشه.جالبه همه هم فکر می کنند سرشون شلوغه.

۸۰ درصد آدمهای اینجا کارمندند یعنی یه سری آدم جمع شده اند و بهشون پول می دهند که کارای مربوط به جمع شدنشون رو انجام بدند.مثلا این آدم ها نیاز به غذا دارند پس اداره تدارکات تولید می شود و همین اداره تدارکات باید پول بگیرد پس اداره مالی تولید می شود و این اداره مالی نیاز به غذا دارد پس وجود اداره تدارکات لازم و ثابت می شود .همچنین اداره مالی به همین نحو ثابت می شود.

خوب این وسط ما هم که اصولا کارمون با چیزی که فکر می کنیم توی فوق خوندیم هیچ ربطی نداره(من بیشتر کار الکترونیک و طراحی انجام میدم).تازه بازم کاری که اینجا تعریف کردند(ساخت سیکلوترون بچه baby cyclotron) دیگه هیچ ربطی بهم نداره.ما هم اولا یه کم الکترونیک خوندیم. بعد به مخمون زد سیکلوترون خوندیم و المان محدود و طراحی .بعد دیدیم بابا مگه دیونه ام هنوز بهم اتاق ندادن بخونم چی کار.خود استاده هم پا در هواست. یه چی گفته.پس دوباره زدم تو الکترونیک.

AVR رو خوب خوندم.اما حیف که اینجا فقط باید بخونی.هیچ کار نمیشه کرد.علاف تا ۴ بعد از ظهر.ما هم زدیم به اینترنت.پروژه زنگ مدرسه بردش حاضره وقت نمیشه کار کنم.فکر کن تا ۴ اینجام بعد ۵ دیگه شرکتم تا ۹ شب.برسم خونه ۹.۵.یه شام درست کنم و حمومی لباس شستنی میشه ۱۲. بگیرم بخوابم.

حالا هم که رییس جمهور محترم گفته سرویس و نهار تعطیل بعد عید.من نمی دونم این عدالت پس چی شد.از کارمندای مستکبر!!! می خواد بگیره حتما!!!!دوزار حالیم که دولت بهشون می داد گرفت.من نمی دونم اگه صرفه جویی هم بشه این صرفه جویی می خواد به کی برسه از کارمند دولت بدبخت تر هست.اون پول نفت سر سفره ملت این بود!!!۸.۵ درصد اضافه حقوق سال دیگه.کمتر از برنامه ۵ ساله.با تورم ۱۳.۵ درصد.(تازه فکر کنم رشد تورمه)

به این میگن زندگی سگی.زندگی گاوی.

-والنتاین است.

وروشکا گفت با من اینچنین امروز.

و من شادان و خندان با خودم گفتم

چه نیکو روز میمونی است این امروز.

ولیکن من نمی دانم

که آیا هست در دستان مردی مست

که خسته از سر کارش به سوی میکده رفته

نشسته گوشه ای با خود زده بس می

و یا در سینه آن دختر روسپی

که وامانده ز تصویر هزاران مرد در یک روز

یکی شعله .چراغی.شمعکی . نوری که با خود- در خیال خود-

بگوید نرم و آهسته:

-آه امروز والنتاین است.

ولی در من چنین روزی

نه درد دیدن روی مهی ماندست

نه چشم دیدن کوی کسی ماندست

و نه من انتظار گفتن حرفی ز یاری نیز دیاری ندارم من چنین روزی.

من امروزم چنان دیروز و پس فردا

بود خاکستری چون خاک

که مانده جای وز کاغذ گرفته آتش خاموش.

والنتاین است.

و مرد مست سر بر پای دختر روسپی

داستان عشق خود را با هزاران راز می گوید.

و آن دختر که شاید عمر او باشد به عمر حضرت آدم

کشد دست محبت بر سر آن مست

و گوید از سر مستی- که اینک راست-:

-آه امروز والنتاین است.

 

کسی از محمد جعفرخانی خبر داره.اصلا آماری ازش کسی نداره. از ژاله مهبودی چی ؟میگن عروسی کرده!! به من که یه چیزای دیگه گفته بود.علی اسماعیلی هم که علوم و تحقیقات دکترای پرتوپزشکی قبول شده داره بورس میگیره.

عجب دوره ای بود!!

هرکه آمد بار خود را بست و رفت

ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب

زان چه حاصل جز دروغ و جز دروغ

زین چه حاصل جز فریب و جز فریب

من از اینکه با میکرو های AVR و PIC کار نکرده ام شرمنده ام.

من از اینکه با میکرو های ۱۶و۳۲ بیتی و سری TMS430 کار نکرده ام شرمنده ام.

من از اینکه DSP بلد نیستم شرمنده ام.

من از اینکه با IC های SHARC DSP کار نکرده ام شرمنده ام.

من از اینکه Device Driver بلد نیستم بنویسم شرمنده ام.

من از اینکه Linux (مثلاً Red Hat Linux)بلد نیستم شرمنده ام.

من از اینکه gcc و ++g بلد نیستم شرمنده ام.

من از اینکه کتاب Synchrotron Radition  رو تموم نکردم شرمنده ام.

من از اینکه کتاب Coherent X-ray Optic  رو تموم نکردم شرمنده ام.

من از اینکه Radon transform بلد نیستم شرمنده ام.

من از اینکه با کد Geant4 کار نکردم شرمنده ام.

من از اینکه کتاب Therapeutic Applications of Monte Carlo Calculations in Nuclear Medicine رو نخوندم شرمنده ام.

من از اینکه کتاب کلیله ودمنه رو تموم نکردم شرمنده ام.

من از اینکه کتاب تاریخ تمدن رو نخوندم شرمنده ام.

 

من آقای شرمنده ام.

 

 

خونه گرفتیم .داریم وسایل را جمع و جور می کنیم.تازه می فهمم که آدم ها رو با ۵۶ روز نمی شه شناخت.زیاد از همخونه ای هام که با هم آموزشی بودیم راضی نیستم. کاش علی منو دو در نمی کرد یا امیر زودتر می گفت میاد با من خونه بگیره.به هر حال یه سالی باید تحمل کنیم.

به اون جمله که می گن :آن چه پیر در خشت خام بیند ..اعتقاد پیدا کردم.مادرم گفت بیا همین دانشگاه گرگان برو امریه بگیر.اونم چی گروه فیزیک برم تدریس با هزار تا امکان جذب و بورس و... ما هم احمق بازی در آوردیم الا و بلا تهران باید برم.(مرتیکه بی شعور).الانم تو سازمان بیکارم همش تو کتابخونه می چرخم تا یه اتاق بهم بدن.

فعلا همین بعلاوه نبود پول.کار که نکردیم حسابم خالیه بد جور گیریم !!

(نگارش جدید:فعلا همین بعلاوه نبود پول.کار که نکردم حسابم خالیه بد جور گیرم !!)

 

ترخیص شدم

Je t'aime de tout mon coears

  

تکرار شعر وکلاه

آواز وشورۀ عرق

موج و قدم

ماهتاب تنهایی،زمان را درکش

هنگامه گام شب است!

وخواب پتو از گذرگاه نفس همقطار بر می خیزد...

تن به خیال خاطرۀ وروشکا می سپارم

و با هم راه می رویم در خیابانهای تمیز،خیابانهای برف،خیابانهای اختیار

                                   -خبردارِ تحکم بی نظمی بر رختخواب بی آرامش-

آه،روزهای آب،روزهای سادۀ آرام،روزهای سینما

انتظارتان را در ساحل های بی اجازه میکشم.

 

2/7/85 .پادگان حسن رود.انزلی

 

پ.ن.مرسی دکتر جوزن که این جمله رو بهم یاد دادی.

تاریخ

تلویزیون های اونور آبی وقاحت روبه حد اعلی رساندند.

تیتر زده اند:پهلوان شعبان جعفری درگذشت.

نمی دانم شاید اشکال از ماست که آنقدر خورشید روز رو انکار کردیم که به خودشان جرات داده اند که شب را روز تعبیر کنند.

شاید اینقدر که دکتر مصدق را انکار کردند و آن روحانی وابسته به انگلیس و دربار را به خوردما دادند و مصدق را کافر دانستند.جالب آنکه در خانه شعبان در آمریکا تصویر حضرت علی بود(با فیلم هایی که نشان می دادند) و می گفت از ترس اینکه کمونیست ها کشور رو بگیرند و دین و ایمان از بین برود در کودتا دست داشته است.

-البته ساسان کمالی(شبکه تپش) می گفت شعبان روز کودتا زندان بوده است؛نمی دانم؟؟؟-

شاید اگر حرف شعبان بی مخ درست باشد بتوان گفت که لقب به درستی مناسب اوست زیرا کافی بوده به خصوصیات دکتر مصدف نگاهی می انداخت .هرچند نباید از حق گذشت که توده ای ها در آن دوران فعالیت شگرفی داشتند و در آن دوران خیانت بزرگی کردند.(من اصولا هیچ وقت حزب توده را قبول نداشتم.حزبی که از کشور خارجی فرمان بگیرد خائن به ملت است.من بیشتر با سوسیالیست ها موافقم.توده ای ها خائن به مملکتند چون سیاست خود را با کنگره حزب کمونیست شوروی هماهنگ میکردند  وخوب معلوم است که بلشوییک های شوروی دلشان به حال ما نمی سوزد).به هرحال شاید نا آگاهی عامل دخالت شعبان در آن قضایا بوده اما در هر صورت اگر این مورد هم صحیح باشد بنابراین می بایست بعد آن دوران ومشخص شدن اوضاع از عملکرد خود ابراز پشیمانی می کرد.(در صحبت های شهرام شایسته نامی از نزدیکانش در آمریکا تلویحا به نظر می آمد شعبان از این کار خود پشیمان بوده است)

هر چند به نظر من برخی از عملکردهای دکتر مصدق غلط بود اما دلیل نمی شود از شعبان بی مخ به اسم پهلوان نام برد و یا کاشانی را کشته و مرده مردم دانست که در تمام موارد معصوم و عملکرد بی نقصی داشته است.درضمن عملکرد گروه فداییان اسلام به شدت مورد سوءذن است چرا که نواب صفوی بلافاصله بعد کودتا آزاد می شود(قابل توجه آقای عبد خدایی نماینده فداییان در تلویزیون ایران و دشمن مصدق).عملکرد توده ای ها را گفتم.

آنچه که به نظر می رسد این است که در میان تمام گروه های گفته شده در آن دوره حداقل مصدق یک خدمت به وطن کرد سایر گروه ها چه کردند؟

من معتقدم وقایع تاریخ را باید در ظرف زمان خود بررسی کرد و گذاشت هر کس برداشت خود را داشته باشد و نه اینکه یک تئوری را برداشت و وقایع تاریخی را بر اساس آن توجیه کرد و تازه نه تمام تاریخ را بلکه هرجا به تئوری ما میخورد.کافیست به برنامه های تلویزیون ایران درمورد مشروطه نگاه کنید و برخی وقایع بیان شده در آن را با مطالب همان واقعه در ویژه نامه شرق مقایسه کنید تا به اصل ماجرا پی ببرید.

از این طرف هم آن ور نشین ها صحبت از پهلوان می کنند.این ایرانی همیشه دچار افراط و تفریط است!!!

(مطالب بهتری از مسعود بهنود)

 

گزارش برای خودم

االان تقریبا ۳ هفته ای است که کار مستقیم تو شرکت روکنار گذاشتم و رحل اقامت از تهران بربستم. سه سال پیش موقع انتخاب رشته فوق گفتیم بزنیم این رشته ی هسته ای رو برای اینکه تهران بمونیم(اگه شهرستان می زدم به احتمال زیاد برق قبول بودم).حالا چی. شایدم خوب شد.

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

شاید که چو وا بینی خیر تو در این باشد

تنها خوبی تهران بودن دوستی با آدمای خوب و از همه مهمتر آشنایی با اون بود.هر چند...

درواقع کارامو آوردم گرگان هر ۲ هفته می رم تهران. ولی نمیشه اینجا کار کرد .از خواب گرفته تا قیف و قیر...منتظریم ۲ شهریور بشه بریم سربازی.

خونه که نشد بگیریم باید برای بعد اموزشی به فکرش باشم. فیلم تازه نرفتم ولی شهر زیبا با بازی علیدوستی روخوشم اومد.(ازِdidar tv دیدم).علیدوستی بازیگر خوبیه.حیف فنز رو ندیدم. راستی مدت زیادیه با عطاشون سینما نرفتم. سپهرو که از عید ندیدم!!

فرانسه هم که قهرمان نشد .بازم یه ضد حال دیگه تو این روزا.

دلم یه مسافرت با رفقا رو می خواد. کدوم رفیق..همه دنبال زندگیشونن فقط منم که هیچ کار مهمی ندارم. حتی کارای شرکتم برام یه جورایی الله بختکیه. یعنی جدی نیست.اصلان هیچ برنامه ای برا آینده ندارم فقط دور خودم می چرخم.

 

وروشکا گام بر می دارد در میان برف

باز آمده از سفری دراز

و در بر دارد تمامی آنچه من خواسته ام

                                              -خاطره اش را-

وروشکا گام بر می دارد در میان برف

دو گلوله ی سرخ بر صورتش

و هاله ای که بر کلماتش جاریست

                                            خواب را از چشمانم می رباید

وروشکا گام بر می دارد در میان برف

و اندوه آسمان بر پشت زمین در زیر گام های او ذوب می شود.

۹/۱۱/۸۴

برای اینکه بدانم

اینو ایجا نوشتم چون خیلی نظر مهمی تو پست قبلی بود.
کاش خودت نظر داده باشی و اینقده صریح بیای تو صورتم بگی :تو فقط برای خودت منو دوست داری. یا بیای بگی: مردک دست از سرم بردار.
من همیشه از صریح بودن اونم در مورد حرف دل خوشم می آد. حالا واقعا یک طرفه اس.منم فکر کنم راست میگی.
ولی من تا اون روز هنوزم دوست دارم. چون هنوز تو ازم نخواستی دوستت نداشته باشم.